بدون عنوان
سلام هلیا ما یه غلطی کردیم ... تو رو چن روزی بردیم خونه ننه بزرگت ... بعدا فهمیدیم اشتباه بزرگی بوده و چنان نقره داغم کردند که درس گرفتم و دیگه این کار رو تکرار نخواهم کرد مگر اینکه مجبور بشم .. کلا سه روز مهد تعطیل بود .. با پس و پیشش ٰ پنچ شش روزی اونجا بودیم ... تازه از ساعت سه بعدازظهر خودم نگهداری می کردم ازت .. صبحانه و ناهار شامتو خودم می پختم ... ولی قربونش برم ننه بزرگت الان دو هفته ای هست که اومده خونه ما و مثل اینکه بی خیال هم نمی شه ... جنازه کرده منو .. حالمو به هم زده از بس ناله می کنه .. خدا خانواده اش رو براش حفظ کنه .. راستشو بخوای من اصلا و ابدا حاضر نیستم با همچین آدمی زندگی کنم .. هر چند داریم زندگی می کنیم .. هرچ...
نویسنده :
مامان هلیا
20:06